تو در حوالی من بوده ای تمامی عمر
چه سر خوشم که تو آقا، قرار من هستی
به دشت زندگی من همیشه تابیدی
تو ماه روشن شب های تار من هستی
سکوت و حسرت و سرما چقدر بی معناست
برای آن که تو آقا بهار من هستی
اگر چه در سر من آرزوی دیدن توست
ز روی شوق، تو در انتظار من هستی !
مرا به کار جهان هیچ التفاتی نیست
تویی که در دو جهان افتخار من هستی
ز هیچ کمترم آقا، اگر نباشی تو
تمام هستی من، اعتبار من هستی
مرا ز مرگ نباشد هراس آقا جان
چرا که فاتحه خوان مزار من هستی